دو روایت از بیتی از میرنوروز، شاعر شهیر لُر
سالم پوراحمد بهانهی این نوشتار، پرسشی بود از سوی یکی از دوستان ادیب مبنی بر اینکه واژهی «رِنجه» در این بیت میرنوروز شاعر لر عصر صفوی چیست؟
هَمونه بلی رِنجه عسکریساز
بیتره دِ شال و نال شهر شیراز
رِنجه، چاقویی کوچک بود با دستهای چوبی که با آن میوهی بلوط را «لَمْدِرّ» میکردند؛ یعنی بهوسیله آن پوست میوهی بلوط را شکاف میدادند و هستهی آن را برای مصارف غذایی بیرون میکشیدند. معمولاً گاهی آن را روی آتش کباب میکردند و میخوردند و گاهی نیز آسیاب میکردند و در تهیهی نان از آن استفاده مینمودند. «رِنجه عسکریساز» احتمالأ بهمعنای چاقوی ساخت عسکری بوده، مثل چاقوی زنجان. بعید مینماید که «عسکر» در اینجا به معنای لشکر باشد و مدعی شد که منظور چاقوی مخصوص لشکریان بوده باشد. شعر را که برای مادرم - که از خدا ۹۰ سال عمر گرفته - خواندم گفت اصل شعر میرنوروز این است:
همونهی بلی رِنجه مُشتریساز
بیتره دو شال و شِمْله شهر شیراز
از آنجایی که مادر این شکل از این بیت را بیشک در دوران نوجوانی به ذهن سپرده است، احتمالأ شکل صحیحتر و متقنتری از این روایت از بیت میرنوروز باشد؛ کما اینکه در مصرع دوم واجآرایی حرف «ش» و فراز و فرود آوایی آن موسیقی زیباتری به این بیت داده است. شال و شِمْله، در روایت دوم چیزی مثل شال و کلاه است. ترکیب «رِنجه مشتریساز» نیز یحتمل کنایه از چاقوی کوچک مشتریپسند باشد. ظاهراً شأنِ نزول این بیت به آنجا برمیگردد که میرنوروز در سفری - احتمالأ به شیراز یا عراق - دچار اسهال میشود و از آن رنج میبرد. در این حین آرزو میکند کاش دانهای بلوط میبود و میخورد و درمان میشد. که در اینزمان، ناگهان دانهی بلوطی، روان، روی آب رودخانهای که میرنوروز در آن آبتنی میکرده، پیش میآید. به رودخانه میزند و دانهی بلوط را میگیرد و میخورد و اسهالش بند میآید. نکتهای که در اینجا به ذهن نگارنده رسید این است که احتمالأ میرنوروز در سفر عراق بوده است؛ به دو دلیل: اول اینکه، میرنوروز ساکن دهلران بوده و مدتها نیز بهعنوان حاکم در این شهر زیست کرده، دهلران نیز هممرز عراق است و ساکنان این منطقه در آمد و شد مدام به کشور عراق بودهاند؛ یا برای کار یا زیارت اماکن مقدسه، و میرنوروز نیز بیشک به این کشور سفر داشته است و مادر نگارنده نیز بر سفر میر به عراق تاکید دارند. دوم اینکه ولایت فارس و ترجیحاً شیراز، دارای جنگلهای بلوط میباشد و بلوط بهوفور در دسترس بوده است. پس اگر بپنداریم که آرزوی میرنوروز در ابتیاع میوهی بلوط در سفر عراق بوده است، به حقیقت نزدیکتر است. هر چند که این شاعر به ولایت فارس و شهر شیراز نیز سفر داشته و مدتی نیز در آنجا به تحصیل پرداخته است. اما «هَمونه» چیست و چگونه ساخته میشود و چه مصارفی دارد؟ هَمونه، کیسهای مشکمانند بود که از پوست گاو، گوسفند و بز درست میکردند و برای نگهداری کالاهایی چون قند، چای، آرد و امثالهم مورد استفاده قرار میگرفت. تهیهی هَمونه نیز به این شکل بود که: تِله یا خمیر شُل را در پوست مورد نظر میریختند. بعد از حدود سهچهار روز آن را تخلیه میکردند. سپس موهای پوست را با چاقو یا هر تیغهی دیگری «کِرکِلاش» میکردند؛ یعنی میتراشیدند. کیسه یا هَمونهی چرمی که تهیه میشد به رنگ سفید درمیآمد.
ضرورت بازاندیشی و بازسازی هویت زبان های لکی، مینجایی و بختیاری
ضرورت بازاندیشی و بازسازی هویت زبان های لکی، مینجایی و بختیاری
ادامه مطلببرگی از ویرگار نیسمونی لرستان، خان الماس لرستانی
بررسی ادبیات لرهای یارسان و خان الماس لرستانی
ادامه مطلباز آساره تا زاگرس:سیری بر تاریخ تدوین خط لری
رسم الخط های لری، تورهیل، پاپریک، لور، مردم لر، لری نویسی
ادامه مطلب